محل تبلیغات شما

وقتی دبستانی بودم خاله میم در گنبد کاووس طرحش را می گذراند. دختر خاله نون هم که سن من بود در گنبد به مدرسه می رفت . خاله میم در خود گنبد کار نمی کرد طرحش در یکی از دهات اطرف گنبد بود و شوهرش هم مطب دندان پزشکی اش را همان جا باز کرد. سال ها گذشت و زن و شوهر خون دل خوردند و اول خانه خریدند و از اجاره نشینی در امدند و سال ها بعد هم مطب خریدند هر دو کنار هم در مشهد .

طرح خاله میم که تمام شد برگشتند مشهد و دختر خاله نون در مدرسه ما اسمش را نوشت و بعد هم هر دو با هم به یک مدرسه راهنمایی و بعد هم یک دبیرستان رفتیم. در تمام این سالها خاله میم کار کرد و کار کرد و کار کرد و پول جمع کرد و بچه هایش بیشتر در خانه های مردم برزگ شدند چون همیشه کشیک بود یا عمل داشت یا . دختر خاله نون که خیلی طعم داشتن مادر پدر همیشه حاضر را نداشت و دختر خاله نون که مادرش شش صبح می اودرش دم خانه ما تا با من مدرسه برود و صبحانه نخورده بود و لباس هایش کثیف و چروک بود دختر خاله نون که بارها مادرش فراموش کرده بود بیاید دنبالش و در نتیجه خانه ما خوابیده بود و دوباره با همان دفتر کتاب به مدرسه رفته بود این دختر خاله نون تا ۱۹ سالش شد ازدواج کرد و در بیست و خورده ای دو تا بچه درست کرد و شد زن خانه داری که ارزو داشت مادرش برایشان باشد و  مدل سیمین زن خانه دار داستان های زویا پاکزاد همانی که هنرش شده خورشت هایش و یا سر و ضع بچه هایش و تمیزی خانه اش و مربایی که انداخته و .

اما این داستان داستان دختر خاله نون نیست داستان خاله میم هست که سال ها مثل . کار کرد و زندگی اش را فدا کرد و پول و پله ای چمع کرد و چهار سال قبل خانه ای در امریکا خرید برای دوران بازنشستگی اش و وقتی یک سال قبل قیمت دلار  مثل موشک  به هوا پرتاپ شد و دیگر خاله میم قسط های خانه اش را نتوانست بدهد  خانه را بانکی که قرض گرفته بودند برداشت و به فروش رساند  و بعد که خاله میم خواست همان جزیی مانده از پولش را بردارد و اخر عمری با ان پول جایی را اجاره کند متوجه شد یک سری طلب کاری که هیچ وقت اسمشان را هم نشنیده بود صف کشیده اند برای بقایای جنازه خانه ای که با خون دل خریده بود و با دلی شسکته از دست داده بود.

خاله میم که شوکه شده بود حساب دار استخدام کرد و لازم نبود دو روز هم بگذرد که حسابدار بگوید که شما ۱۵ کارت اعتباری باز کرده اید و حدود ۱۲۰ هزار دلاز هم بدهی دارید به کمپانی های کردیت کارت.خاله میم که قلبش مشکل داشت در شرف سکته قلبی بود در کمال ناباوری و شوک و حال خراب فهمید  شوهر خواهر خاله میم  که سال ها نان و نمکش را خورده بود شوهر خواهری که مثلا قرار بود کارهای مالی شان را نظارت کند وقتی خاله میم در ایران جان میکند و پول در می اورد و امریکا نبود. بله این  شوهر  خواهر از اعتماد خاله میم سو استفاده کرده بود بارها از حسابش پول برداشته بود شرکت زده بود وام گرفته بود و خودش را جای خاله میم معرفی کرده بود و کارت اعبتاری باز کرده بود و هی کارت کشیده بود و دو ماه قبل هم که شرکتش خوابیده بود اعلام ورشکستگی کرده بود و  دست خاله میم را گذاشته بود در حنا و اگر خاله میم می گفت که این شخص بوده و اعلام جرم میکرد  شوهر خواهرش می رفت زندان بین ۵ تا ده سال یا این که بایست قول می گرفت که پولی که بی اجازه برداشته و از خاله کنده را بدهد که ان شخص کثیف گریه ها کرده بود و التماس ها کرده بود و الان قول داده که طی یک برنامه ۵ ساله پول خاله میم را پس بدهد و این وسط خاله میم که همه زندگی اش را فروخته که اخر عمری بیاید امریکا در کنار نوه هایش و بازنشستگی خوشی داشته باشد بعد سال ها جان کندن بله این خاله میم مجبور هست برگردد ایران

شما بودید چه کار میکردید؟ اعلام جرم می کردید و شوهر خواهرتان را  می فرستادید زندان و از شر قرض هایی که بار اورده و ی هایی که از شما و بقیه کرده خلاص می شدید یا 

به قولش اعتماد میکردید به پلیس و شرکت های اعتباری خبر نمی دادید و منتظر می شدید که این برنامه ۵ ساله شروع شود و به خیر تمام شود.

 

 

این داستان دنباله دارد

معامله قرن در خانواده ما

فلسفه به زبان ساده : اسپینوزا

میم ,هم ,خانه ,کرده ,سال ,نون ,خاله میم ,بود و ,کرد و ,خاله نون ,کرده بود

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

whiteshadows آموزش بازی های کودکانه